loading...
سفر به مالزی
Mehdi Ghasemi بازدید : 9 1392/06/21 نظرات (0)

 


      توانايي فکري بشر را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد: جذب. توانايي مشاهده و به کار بردن توجه؛ ضبط. توانايي حفظ کردن و به خاطر آوردن............




استدلال. توانايي تجزيه و تحليل و قضاوت؛
خلاقيت. توانايي تجسم، پيش بيني و ايجاد ايده ها.
هنوز مسائل بسياري بايد درباره طرز کار مغز بشر کشف گردد و دنيا در رابطه با منشاء جرقه هاي فکري در تاريکي و ابهام به سر مي برد. اکنون ماشينهاي کامپيوتر بسياري از فعاليتهاي مغزي را انجام مي دهد و تا حدي نيز قادر به قضاوت مي باشد ولي طبق گفته دکتر هاوارد – اچ . ايکن رئيس سابق محاسبات کامپيوتري دانشگاه هاوارد، اين مغزهاي مکانيکي هرگز قادر به نيل به بالا ترين نوع تفکر بشري يعني «تصور خلاق» نخواهند بود.
آيا شما خلاق هستيد؟
«کي، من؟ هرچه کوشش نمايم قادر به ايجاد ايده جديدي نخواهم بود.» فقط افرادي که از لحاظ فيزيولوژيکي به ضعف نيروهاي مغزي مبتلا هستند مي توانند چنين اظهار نظري بکنند. بسياري چنين مي پندارند که خلاقيت خصوصيت ذاتي برخي از انسانها است و با آن متولد مي شوند در صورتي که مدتهاست ثابت شده است که اين استعداد و توانايي در نوع بشر به اندازه حافظه عموميت دارد. و مي توان با به کارگيري اصول و تکنيکهاي معين، ايجاد افکار جديد، اجتناب از عادات و عوامل که اين استعداد را محبوس مي کند با کاربرد مداوم، آن را پرورش داد.
چرا بايد خلاقيت را آموزش و پرورش داد؟
در دنياي پيچيده کنوني که شاهد رقابتهاي بسيار فشرده جوامع مختلف براي دستيابي به جديدترين تکنولوژيها و منابع قدرت هستيم. افراد تيز هوش و خلاق، صاحبان انديشه هاي نو همانند گرانبهاترين سرمايه از جايگاه بسيار والا و ارزشمندي برخوردارند زيرا بهترين تولد براي کشورهايي که مي خواهند حرف اول را در دنيا بزنند «توليد فکر نو» مي باشد.



توليد افکار نو در جامعه به خصوص در نظام آموزشي و کلاسهاي درس منجر به رشد قوه خلاقيت دانش آموزان مي شود. در کشور ژاپن تصورات و ايده هاي کودکان منشاء ساخت بسياري از مدلها و اسباب بازيهاي پر فروش آنها را تشکيل مي دهد.
کارول ساگان مي گويد: «تصويرهاي ذهني که ما به کودکانمان مي دهيم آينده را شکل مي بخشد. اين تصويرهاي ذهني به صورت پيشگوهايي هستند که به  تحقق در مي آيند.»
قدرت بالقوه تصور خلاق داراي حد و مرزي نيست مثلاً «ژول ورن» به ندرت محيط آرام خانه را ترک نمود با اين وجود قدرت تصورش توانست وي را به اکناف جهان، 20000 گره دريايي در زير درياها و حتي به کره ماه سير دهد و به آنان که با تمسخر ايده هاي او را مورد ترديد قرار مي دادند ثابت کرد که: «هر چه را يک فرد قادر به تصورش باشد فرد ديگري قادر به انجام آن خواهد بود» و اکنون نمونه هاي زير دريايي (ورن) وجود دارد. پس ضرورت دارد که خلاقيت را به عنوان بديع ترين توانايي فکر بشر مورد آموزش و پرورش قرار دهيم و مطمئن باشيم که اگر کوشش خلاق بشر که غالباً کند، دردناک و دائماً مأيوس کننده بود به کار نمي رفت انسان هنوز موجودي بود که از مغز هسته ها، ريشه گياهان و گوشت خام تغذيه مي کرد.
الگوي بديعه پردازي (سينکتيکز)
يکي از الگوهاي تدريس که باعث پرورش ظرفيت مشگل گشايي دانش آموزان و هدايت آنها به بيان خلاق و گسترش انگاره هاي جديد عقلي از طريق توجه به بعد عاطفي و غير معقول مي شود، الگوي بديعه پردازي است. شايد فکر کنيد ما با توجه به ابعاد غير معقول و احساسي، نيروي عقل را کم ارزش مي شماريم، ولي اين طور نيست زيرا اتخاذ تصميم در نهايت از طريق منطق صورت مي پذيرد و بيان ايده ها، تصورات ذهني و حتي روياها فقط باعث افکار نو مي شود.
ويليام گوردون، پايه گذار اين الگو، بديعه پردازي را بر چهار اصل که نظريات عادي درباره خلاقيت را به نقد
مي کشد استوار مي کند:
1. خلاقيت در کارهاي روزمره اهميت دارد.
2. جريان خلاقيت به هيچ وجه اسرار آميز نيست.
3. مراحل خلق چيزي جديد در همه رشته ها (هنر، علوم، مهندسي و ....) مشابه اند.
4. ابداع فردي و گروهي، شباهت بسيار  به يکديگر دارند.
در اين الگو، خلاقيت به وسيله فعاليت استعاري به جريان آگاهانه تبديل مي شود. مقايسه يک مفهوم و يا نظر با مفهوم و نظري ديگر و استفاده از تشبيه و تمثيل براي بيان واقعيتهاي موجود، مراحل الگوي بديعه پردازي است و در خلال جايگزيني هاست که خلاقيت رخ مي دهد.
وقتي معلم از دانش آموزان مي خواهد که بين مطالب آشنا و غير آشنا ارتباط برقرار کند بدين وسيله فاصله مفهومي ميان شاگرد و هدف يا موضوع درسي را پر مي کند و به دانش آموز در فهم بهتر فهم مطالب اوليه کمک مي نمايد. مثلاً وقتي از شاگرد مي خواهد که درباره کتاب درسي خود همچون يک کفش کهنه و يا يک رودخانه فکر کند يک ساخت (استعاره اي) به وجود آورده است که شاگردانش از طريق آن درباره چيزي آشنا به صورت جديد فکر مي کنند و يا وقتي به آنها مي گويد بدن انسان را با يک سيستم حمل و نقل مقايسه نمايند از اين راه افراد مي توانند با ايجاد تخيل و بصيرت در افکار و فعاليتهاي روزانه فعاليتي جديد را ابداع نمايند. ما از سه نوع  قياس به عنوان پايه اي براي تمرينات بديعه پردازي استفاده مي کنيم:
1. قياس مستقيم (زماني که از شاگردان مي خواهيم تصورات و احساسات خود را نسبت به موضوع بيان کنند).
2. قياس شخصي (وقتي دانش آموزان خود را به جاي مفهومي مشخص قرار داده و احساس به وجود آمده را توصيف  کنند).
3. تعارض فشرده (زماني که از ميان کلمات خود و همکلاسي هايشان قياسهايي را که با يکديگر در تضاد هستند پيدا نمايند).
به طور کلي دو راهبرد مبتني بر روشهاي بديعه پردازي وجود دارد.
1. خلق چيزي جديد
2. غريب را آشنا ساختن
1. خلق چيزي جديد
راهبرد اول در پي آن است تا به  شاگردان کمک کند كه نظريات قديمي را در پرتو خلاقيتي بيشتر به صورت جديد ببينند و راهبرد دوم عقايد جديد و تازه را معنادارتر مي کند. هر چند در هر دو راهبرد ما سه نوع قياس ذکر شده استفاده مي کنيم ولي هدفها، مراحل تدريس و عکس العملها در آن متفاوت هستند.
به گامهاي راهبرد اول در جدول زير توجه نماييد.
  

 بررسي مجدد وظيفه اوليه الگوي بديعه پردازي
 قياس مستقيم  
تعارض فشرده  
 قياس شخصي راهبرد اول 
 قياس مستقيم تدريس براي 
 توصيف وضعيت جديد خلق چيزي جديد 
 از اين راهبرد اکثراً براي تدريس انشاء استفاده مي شود زيرا از هر درس ديگري نياز به پرورش تصورات ذهني براي خلق چيزي جديد دارد.
در اينجا با هم چند جلسه بديعه پردازي در زنگ انشاء را گام به گام دنبال مي کنيم.
خانم معلم کلاس چهارم سعي دارد به دانش آموزان کمک کند تا به مفهومي آشنا چون «بهار» با نگاهي تازه بنگرد.

گام اول
توصيف وضعيت جديد

 

اگر بخواهيد بهار را در يک کلمه توصيف کنيد چه مي گوييد.

خانم معلم: بسيار خوب بچه ها، متوجه شديم که هر يک از ما خصوصياتي کلي از بهار در ذهن داريم که با توجه به اين ويژگيها آن را توصيف مي کنيم. امروز مي خواهيم براي «بهار» يک شخصيت بسازيم.
بياييد به بهار جور ديگري نگاه کنيم.

             


گام دوم
قياس مستقيم
در اين گام معلم مفهوم را به چيزي تشبيه مي کند و از دانش آموزان مي خواهد که آن قياس را توصيف نمايند.
خانم معلم: بچه ها به بهار مانند يک انسان با تمام ويژگيهايي که در انسان سراغ داريد فکر کنيد.


معلم قياسهايي مانند نمونه هاي زير را از ميان گفته هاي دانش آموزان انتخاب و پاي تابلو مي نويسد.

  

خانم معلم: بچه ها شما در اين قياس يا جايگزيني (انسان به جاي بهار) برخي از ويژگيهايي را که اگر بهار انسان بود، مي داشت، بيان کرديد. حال از ميان اين خصوصيات و تشبيهات به نظر شما عجيب ترين مقايسه بين بهار و انسان کدام يک است؟

 

خانم معلم: بچه ها حالا خوب فکر کنيد و بگوييد: انساني که عمر طولاني دارد چه کارهايي مي کند و يا چه جيزهايي مي بيند که ديگران با داشتن عمر کوتاه قادر به انجام يا ديدن و .... آنها نيستند.
       

گام سوم
قياس شخصي

 

خانم معلم: حالا سعي کنيد خود را به جاي انساني بگذاريد که عمر طولاني دارد (مثلاً هزار سال) احساس خود را ابتدا نوشته و سپس بيان کنيد.
    

گام چهارم
تعارض فشرده
در اين قسمت شاگردان قياسهاي خود در گام دوم و سوم را بررسي مي کنند و از ميان آنها قياسهايي را که بيشتر با يکديگر در تضاد هستند انتخاب و بيان مي کنند.

 

 

خانم معلم: به تشبيهاتي که پاي تابلو نوشته شده (يا در دفتر خود يادداشت کرده ايد) دقت کنيد، کلماتي را
که با هم در تضاد هستند (مخالف يکديگرند) بيان کنيد.
دانش آموزان: کلماتي مانند نمونه هاي زير را انتخاب مي کنند.
قدرت، فرسودگي                              شادي، گريه
هيجان، بي تفاوتي                             عمر طولاني، عمر کوتاه
تکرار، تازگي                                     بي آرزويي، آرزوهاي بزرگ
مرگ، زندگي                                     کارهاي بد، ثواب و عبادت
                                                          خشم، آرامش
خانم معلم: کدام يک را بيشتر دوست داريد؟ کدام يک از اين کلمات واقعاً مخالف يکديگرند؟
هيجان انگيزترين آنها کدام است؟
دانش آموز: پس از بحث و بررسي و بيان چند پاسخ، عاقبت «مرگ و زندگي» را انتخاب مي کنند.

مثلاً مي گويد: «آيا کسي مي تواند بگويد ما مشغول چه کاري هستيم؟ تا کنون چه مراحلي را طي کرده ايم؟»
      
گام پنجم
قياس مستقيم
در اين مرحله دانش آموزان با هم به توصيفي مستقيم مي پردازند ولي اين بار تشبيه مبتني بر تعارض فشرده (گام چهارم) و کلماتي که انتخاب شده است مي باشد.

خانم معلم انتخاب بچه ها را که «مرگ و زندگي» مي باشد پاي تابلو مي نويسد و مي گويد: حال به موضوع اصلي يعني بهار بر مي گرديم. چگونه مي توانيد از مرگ و زندگي براي توصيف بهار استفاده کنيم.
دانش آموزان: به فکر فرو مي روند و جوابي نمي دهند.
خانم معلم: درباره مرگ و زندگي چه مي دانيد؟ هر کدام چه تصويري را در ذهن شما مي آورد؟
                    
معلم بر شماري قياسها را پايان مي دهد و از بچه ها مي خواهد خصوصياتي را كه درباره مرگ و زندگي
بيان کردند به بهار ارتباط دهند و با توجه به آن مطلبي در دو يا سه خط درباره بهار بنويسند.

                                  
گام ششم
بررسي مجدد وظيفه اوليه
در اين گام معلم از دانش آموزان مي خواهد تا موضوع اصلي انشاء «بهار» را در نظر گيرند و از تمامي قياسها و تجربه هايي که از صحبتهاي خود و ديگران به دست آورده اند استفاده کرده و بهار را توصيف کنند.
با هم نمونه اي از انشاي دانش آموزان کلاس چهارم را بعد از يک جريان بديعه پردازي ملاحظه مي کنيم.
بهار توانايي و قدرت خداوند متعال را نشان مي دهد. بهار حيات بخش زندگي است. در اين
فصل شکوفه ها متولد مي شوند پس مي توان گفت بهار مادر شکوفه هاست. من، شکوفه ها و
همه زيباييهايش را دوست دارم.
*****
وقتي بهار مي آيد درختان لباس سبز به تن مي کنند و کلاه رنگين بر سر مي گذارند. يخها کم کم آب
مي شوند. پرندگان به آشيان خود باز مي گردند و طبيعت پس از مرگ زمستاني زندگي را با تولدي ديگر
آغاز مي کند.
*****
در بهار انسان شادتر است و ميل به کارهاي خوب و دوري از اعمال بد افزايش مي يابد. ثروتمندان
به فقيران کمک مي کنند و تکرار کارهاي خوب انسان را به شادي و شور و نشاط مي آورد. من بهار
را دوست دارم چون قدرت و توانايي خداوند در آن پيداست.
*****
بهار مثل زندگي دوباره براي انسان است. همان گونه که ما يک روز متولد مي شويم و بعد از چند سال مرگ به سراغمان مي آيد و دوباره زنده خواهيم شد. بهار نيز مي آيد و مي رود. اما بهار فرقي مهم با ما دارد و آن اين است که بهار هميشه به يک صورت است و ويژگيهايش تغيير نمي کند. سبز است و خرم و باراني، پر شکوفه
و درخشان است و زندگي بخش، ولي انسان گاهي خوب و گاهي بد است؛ مي تواند تلاش کند و خود را رشد
دهد و يا ممکن است از حيوانهاي روي زمين نيز پست تر شود. و .....
*****
باز هم صفحات کتاب طبيعت ورق خورد و فصل زيباي بهار فرا رسيد فصلي که در آن درختان کلاه هايي با پرهاي سبز بر سر مي گذارند و لباس کهنه خود را به دست جويبار روان مي سپارند و يخهاي سرد با مهرباني خورشيد آشتي مي کنند و حيات و شادي را به طبيعت و انسانها مي بخشند.
*****
1. غريب را آشنا ساختن
راهبرد دوم را مي توان به منظور آموزش مطالب جديد و بهره گيري از تصورات، تجربيات و آموخته هاي گذشته در يادگيري تازه مورد استفاده قرار داد و باعث معني دار شدن مطالب جديد شد. در اين راهبرد نيز ما از
همان قياسهاي نوع اول استفاده مي کنيم.
به گامهاي راهبرد دوم در جدول زير توجه کنيد:
 قياس زايي الگوي بديعه پردازي
 اکتشاف  
 توضيح تفاوتها  
 مقايسه قياسها  راهبرد دوم       
 قياس شخصي  
 قياس مستقيم غريب را آشنا ساختن 
داده هاي واقعي  

از اين راهبرد براي تدريس علوم تجربي و علوم اجتماعي مي توان استفاده کرد. در اينجا يک جلسه بديعه پردازي در زنگ علوم تجربي را گام به گام دنبال مي کنيم.
خانم معلم سعي دارد دانش آموزان را با شرايط توليد آتش آشنا سازد.
گام اول
داده هاي واقعي
معلم براي ايجاد انگيزه دانش آموزان را دعوت به مشاهده دو شمع روشني که در دست دارد مي کند يکي از شمعها را خاموش مي کند و بلافاصله شمع روشني را نزديک دود سفيدي که از شمع خاموش بلند مي شود
مي برد و به اين ترتيب شمع به سرعت روشن مي شود (چند بار اين عمل را تکرار مي کند).
          
گام دوم
قياس مستقيم
معلم: آتش را توصيف کنيد.
         

گام سوم
قياس شخصي
معلم: اگر جاي آتش بودي چه احساسي داشتي؟
                                     

                                                                                  
گام چهارم
مقايسه قياسها
معلم: از ميان قياسهايي که پيشنهاد کرديد آنهايي را که با هم تضاد دارند (مخالف هم هستند) انتخاب کنيد.
دانش آموزان قياسهايي مانند نمونه هاي زير را ارائه مي نمايند و آن را پاي تابلو مي نويسند.
           


گام پنجم
توضيح تفاوتها        

معلم: يك ماده كه زود مي سوزد و يك ماده كه دير مي سوزد نام ببريد.

         
معلم: تفاوتهاي آهن با بنزين را بيان كنيد.
     


گام ششم
اكتشاف
معلم: خوب بچه ها حالا در گروه مشورت كنيد و سپس بگوييد چه عواملي باعث به وجود آمدن آتش مي شود
و دليل خود را هم ذكر كنيد.   
 

گام هفتم
قياس زايي
 معلم: يكي از بچه ها نتايج حاصل از بحث كلاسي و آزمايش ها را پاي تابلو بنويسد.
هدف راهبرد دوم، دگرگون سازي زمينه ذهني فرد و مفهوم سازي جديد است تا با بوجود آوردن رويكردهاي
تازه به حل مسائل زندگي فردي و كلاسي بپردازد. از اين الگو مي توان براي ارتباط اجتماعي در كلاس، حل تعارضات، غلبه بر هيجانات ناشي از درس رياضي و ... احساس بهتر در رابطه با موضوعاتي كه به نوعي موجب
آزار روحي مي شود (ناراحتي از عينك زدن، لكنت زبان و ...)
متوقف كردن تمسخر ديگران از جمله موارد بي پاياني است كه با اين رويكرد مي توان از نو مفهوم سازي كرد و تفكر جديدي را جانشين نظرات قبلي نمود.
اغلب شاگردان نمي خواهند خود را به مخاطره اشتباه بيندازند به همين دليل از فعاليتهاي يادگيري و مشاركت در پاسخگوييهاي غير منتظره كلاس كناره مي گيرند.
اين الگو براي اين دسته از شاگردان كه تنها زماني آرامش مي يابند كه به پاسخ صحيح خود اطمينان داشته باشند و قدرت ريسك در پاسخگويي را ندارد بسيار مفيد مي باشد.
بديعه پردازي به آساني با الگوهاي ديگر تركيب مي شود و موجب افزايش تفكر خلاق، پرورش همدلي و
نزديكي بين افراد مي شود. از اين رو براي همه سنين و بيشتر زمينه هاي درسي قابل استفاده است.

برچسب ها خلاقث , خلاق , خلایق , خلاقیت , چیست , ؟ ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 58
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 67
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 67
  • بازدید ماه : 69
  • بازدید سال : 130
  • بازدید کلی : 1,837